سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و از او پرسیدند امیر مؤمنان خود را چگونه مى‏بینى ؟ فرمود : ] چگونه بود آن که در بقایش ناپایدار است و در تندرستى‏اش بیمار ، و از آنجا که در امان است مرگ به سوى وى روان است . [نهج البلاغه]

دل مجنون

اکنون اتاقم پر از تنهایی ست و تک ضربه های ساعت روی دیوار برایم

شعررفتن را می خوانند.

یاد تو باز هم در ذهنم غوغا می کند با چشمان مضطربم رفتن تو را نگاه

می کنم، وقتی با نگاهم از خم کوچه های سردو تاریک تورا التماس

می کنم تو پاسخ تمام دلواپسی هایم را در یک لبخندکمرنگ خلاصه

می کنی و من دوباره در برزخ باورهایم گم می شوم

من از تو با پنجره های ساکت سخن می گویم اما پنجره ها برایم طرحی

از تنهایی می کشند بی تو دلم از تمام زیبایی ها گرفته است. من در

لحظه های تنهایی ام فقط تو را می خواهم.

باز هم مانده ام با ناقوس هایی که قرن ها ست به صدا در نیامده اند نیست

دست عاشقی که بنوازد آنها را برای لحظه ای، دوباره در انجماد رویای

بی سرانجام در سکوت مرگبار خیالم من می میرم ، بهارم از تو خالی

است من با خیال مهربانی هایت گریه خواهم کردامشب به یاد تو می نگارم

 می دانم که رفته ای ، از رفتن تو قرن هاست که می گذرداما من به

تنهایی خاموش هنوز عادت نکردم .

تو رفته ای شاید برای همیشه، باز هم دست های نیمه مرده ام نا تمام ماند

از طراوت دست های مهربانت.من اکنون تباه شدنم را در لحظه های

عاشق شدن تو برای دیگری می بینم




ایلیا ::: شنبه 86/3/26::: ساعت 7:24 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :1981
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<